آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

شیطونیهای آرتین خان اول

شیطون مامان جدیدا خیلی شیطون شدی. یکشنبه رو صندلی غذا کنار اپن آشپزخونه نشسته بودی و من داشتم شام درست میکردم. در عرض یک دقیقه به شما نگاه کردم و یهو جیغ زدم. بله، دور تا دور دهنت و بالای چشمات رو با خودکار خط خطی کرده بودی. خدای من خودکار از کجا اومده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چشمم افتاد به اپن و دیدم خم شدی و پارچه ی رو اپن رو کشیده بودی و از روی اون خودکار و یک پیچ گوشتی ساعتی بوده که افتاده بود روی میز و شما خودکار رو برداشته بودی و سعی میکردی بکنی تو دهنت. خدا رحم کرده بود نرفته بود تو چشمت. یه گلدون هم روی اپن بود که تا لبه اپن اومده بود. خدا رو شکر زود متوجه شدم. اگر ادامه داده بودی خدای ناکرده میافتاد روی ماهت و من چه میکردم !!...
29 فروردين 1391

آرتین خان اول به روایت تصویر (شش ماهگی)

عشق مامان برای عید نوروز میخواستیم برات تقویم درست کنیم تا بصورت هدیه به دوست و آشناهامون بدیم. زحمت این کار رو دایی مرتضی کشید. هم طراحی و هم چاپ. از بهترین عیدی هایی بود که گرفتی و یادگاری خواهد ماند.   و اما عکسهای شش ماهگی                             ...
24 فروردين 1391

تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

عزیز مامان یادمه اون زمان که میرفتیم مدرسه، همیشه اولین انشا بعد از تعطیلات (تابستون یا عید نوروز) معلممون موضوع انشا رو روی تخته مینوشت: «تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟» حالا من میخوام با کمی وقفه برات از عید نوروز 1391 بگم. روز 28 اسفند ساعت 5 بعدازظهر راه به سمت مشهد حرکت کردیم. دو، سه ساعتی رو تو کریرت بازی کردی. همیشه تا ماشین حرکت میکرد میخوابیدی، ولی دیگه بزرگتر و هوشیارتر شدی و همش میخوای اطرافت رو ببینی، درختها، ماشینها، آدمها و ... . خلاصه میومدی جلو بغل من تا شیر میدادم و می خوابوندمت و میذاشتم تو کریرت، بیدار میشدی و دوست داشتی بغل باشی. تا اینکه ساعت 11/5 شب بعد از شام و نماز بابایی جامون رو درست کرد...
19 فروردين 1391

چکاب هفت ماهگی

  نازنینم دیروز، چهاردهم فروردین چکاب هفتمین ماهت رو انجام دادیم. خدا رو شکر همه چیز خوب بود. نتیجه چکاب آرتین جونم: وزن: 8300 گرم قد: 71 سانتیمتر دور سر: 47 سانتیمتر   آقای دکتر گفت برات سوپ رو شروع کنیم. گفت: "اول سوپ رو با گوشت یا مرغ، سیب زمینی، هویج درست کن، کم کم سبزیجات مختلف اضافه بشه. از دو هفته دوم ماه هشتم پوره سیب زمینی و کم کم زرده تخم مرغ رو اضافه کن." در ضمن گفت میتونم بهت موز له شده، آب هویج، آب سیب و چند عدد برنج بدون روغن له شده بدم. دیگه داری کم کم مرد میشی و میتونی چیزای بیشتری بخوری. قربونت برم من. دیروز هم برای اولین بار سوپ خوردی و امروز هم برات پوره سیب درست کردم و خوردی. نوش جونت پسر ...
15 فروردين 1391

تولد الینا جون

پسر عزیزم یه خبر خیلی خوب برات دارم. الینا کوچولوی نازنین امروز متولد شد. الینا بعد از آرتین دومین نتیجه خانواده مادری منه. به امید زیاد شدن نتیجه ها. هورااااااااااااااااااااا. الینا خانم دختر وحید جون، پسر خاله من و خانمشون سحر جون امروز به دنیا اومد. از همینجا به خونوادشون تبریک میگیم و براشون آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری داریم.   قدم نورسیده مبارک. انشالله الینای نازنین ما زیر سایه پدر و مادرش و همچنین پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ بشه و مایه افتخار و سربلندی اونها بشه. یه تبریک ویژه هم به خاله نازنینم و همچنین تنها عمه الینا خانم، مینو جون میگیم. و خوشحالی خودمون رو از طریق وبلاگ آرتین ج...
15 فروردين 1391

7 ماهگی آرتین خان اول

گل من، قشنگ من، نازدار من 7 ماهگیت مبارک   عکس آرتین خان اول در هفتمین ماهگرد تولدش که برای اولین بار روی صندلی غذاش نشسته و اما کارهای این ماه: 1- مهمتر از همه اینکه بسیار بسیار بسیار مامانی شدی. خدا نکنه صدامو بشنوی و ازت دور باشم. تو کیش وقتی بغل مامانی بودی چشمت به من یا بابا می افتاد می زدی زیر گریه. وقتی هم بغل بابا بودی منو میدیدی دوباره میزدی زیر گریه. ولی وقتی بغل من بودی آروم و ساکت بودی. یه بار هم بغل عاطفه (دختر خاله ام) بودی تا صدای منو شنیدی، برگشتی و دیدی بغل عاطفه ای و دوباره زدی زیر گریه. یه بار دیگه من و بابا رفته بودیم خرید و شما رو گذاشتیم پیش مامانی فاطمه، ولی متاسفانه انقدر نق ز...
13 فروردين 1391
1